معنی اسم کیانا

لحظه ای که برای نخستین بار حضور کوچکش را در وجودم حس کردم، دنیایم دیگر همان دنیای سابق نبود. همه چیز رنگی تازه گرفت؛ انگار خورشید برایم روشن تر می تابید و نسیم آرام تر در شانه هایم می نشست. در دل می گشتم تا نوایی پیدا کنم که هم قدِ این احساس ناب باشد؛ صدایی که با هر زمزمه اش خانه پر از آرامش شود و طنینش در جانم بنشیند.

در خیال خود روزهایی را می دیدم که خنده های کودکانه اش، هوای زندگی را پر می کند؛ همان طور که قطرات باران به برگ های سبز جان می بخشند. می خواستم انتخابم بازتابی از طبیعت باشد؛ چیزی که یادآور طراوت، زیبایی و سرسبزی باشد. آوایی که هم اصالت داشته باشد و هم سرشار از لطافت؛ هم ساده بر زبان جاری شود و هم عمقی به پهنای زمین و آسمان داشته باشد.

امروز هر بار به او می اندیشم، گویی دریچه ای رو به دنیایی پر از شادابی و امید باز می شود. صدایی که برایش برگزیده ام، مرا به یاد رودهای زلال، جنگل های آرام و آسمان های آبی می اندازد. همان آوایی که می خواستم: روشن، پرمعنا و پر از زندگی؛ شبیه نسیمی خنک که به نرمی روی گونه هایش می نشیند و نوید فرداهای روشن را می دهد.