معنی اسم وارش

بودنش شبیه بارانی ناگهانی اما مهربان بود؛ بارانی که نه ویران می کند و نه می ترساند، فقط زمین تشنه ی دل را سیراب می کند. مادر وقتی کنارش بود، حس می کرد نفس کشیدن ساده تر شده است. نگاهش برق آرامی داشت، مثل انعکاس نور روی برگ های خیس.

با هر حرکت کوچک، زندگی جان تازه ای می گرفت. خنده های کوتاهش، صدای آرام نفس هایش، حتی خوابیدن ساده اش، همه چیز را نرم تر می کرد. او یاد داد که لطافت می تواند قوی باشد و آرامش، شکل عمیقی از قدرت است. مادر در حضورش، خودش را امن تر از همیشه حس می کرد.

در آغوش مادر، دنیا شکل دیگری داشت. زمان می ایستاد و فقط حس ناب بودن باقی می ماند. حضورش مثل وعده ی دوباره ی زندگی بود؛ مثل بارانی که بعد از خشکی طولانی، امید را برمی گرداند. او آمده بود تا دل را زنده کند و خانه را پر از نفس تازه بسازد.