معنی اسم فائقه

از لحظه ای که حضورش را در دل حس کردی، می دانستی که قرار است با تمام جهان فرق داشته باشد. در چشمانش نوری بود که خاموش نمی شد، حتی وقتی هنوز به دنیا نیامده بود. تو قلباً می دانستی که این کودک، راه خودش را خواهد رفت—راهی پر از عزم، باور و شکوه آرام.

می خواستی برایش واژه ای بیابی که بازتابی از روح او باشد؛ واژه ای که بوی برتری بدهد، اما نه از جنس غرور، بلکه از جنس اعتماد. آوایی که در دلش قدرت نهفته باشد، اما در لباس وقار. چیزی که از او زنی بسازد که همیشه چند قدم جلوتر از سایه هایش می ایستد.

هر بار که نگاهش می کنی، انگار آینده را در حال می بینی. دختری که وقتی لبخند می زند، افق ها عقب نشینی می کنند، و وقتی گام برمی دارد، زمین محکم تر زیر پایش می ایستد. تو برایش آرزو نکردی که شبیه دیگران باشد؛ تو او را ساختی برای درخشیدن، برای پیش رفتن، برای فتح کردن.