مراحل رشد کودک در روانشناسی
توسط به روزرسانی 1404/03/21بدون ديدگاه on مراحل رشد کودک در روانشناسی2 دقیقه خواندن

نظریه های برجسته ای که توسط افرادی مانند ژان پیاژه، اریک اریکسون و لارنس کلبرگ ارائه شده اند که بینش های عمیقی درباره رشد شناختی، اجتماعی و اخلاقی در طول زندگی به ما می دهند.

شناخت مراحل رشد کودک در روانشناسی کمک می کند تا محیط هایی حمایتی برای کودکان و بزرگسالان فراهم کنیم که به رشد سالم و احساس رفاه بیشتر آن ها منجر شود.

مراحل رشد کودک در روانشناسی چیست؟

مراحل رشد کودک در روانشناسی به مطالعه چگونگی رشد و تغییر انسان ها از جنبه های فکری، احساسی و رفتاری در طول عمر می پردازد. این علم بررسی می کند که از زمان تولد تا سالمندی چه تحولاتی در افکار و رفتارهای ما رخ می دهد.

تصور کنید که این حوزه چقدر گسترده است؛ چرا که باید تمام مراحل زندگی، از تولد تا پایان عمر را در بر بگیرد.

درست مثل سایر شاخه های روانشناسی، این حوزه هم محل شکل گیری بحث های جذاب و مطالعات موردی فراوان بوده است.

در سال های اخیر، رویکرد روانشناسی رشد کودک به سمت بهره گیری از یافته های روانشناسی مثبت حرکت کرده است. این دیدگاه جدید به ما کمک می کند که با نگاه کل نگر به رشد انسان نگاه کنیم. به عنوان مثال، می توان از دانش روانشناسی مثبت برای تقویت رشد و یادگیری کودکان در مدرسه استفاده کرد.

در این مقاله، به شما اطلاعات مفیدی درباره جنبه های مختلف مراحل رشد کودک در روانشناسی ارائه می کنیم. از تاریخچه پیدایش این علم گرفته تا معرفی نظریه ها و مدل های برجسته ای که مسیر شناخت رشد انسان را شکل داده اند.

رشد کودک در روانشناسی: تعریف علمی

همه ما در طول زندگی خود تغییرات زیادی را تجربه می کنیم. این تغییرات می توانند جسمی، ذهنی یا رفتاری باشند.

انجمن روانشناسی آمریکا (APA) در سال 2020 تعریف می کند که روانشناسی رشد به مطالعه تغییرات فیزیکی، ذهنی و رفتاری از زمان شکل گیری جنین تا دوران سالمندی می پردازد.

این علم به طور تخصصی بررسی می کند که چه عواملی بر رشد انسان تأثیر می گذارند. عواملی مانند:

  • ژنتیک و ساختارهای زیستی
  • سیستم عصبی و مغز
  • محیط های اجتماعی و فرهنگی
  • شرایط خانوادگی و سبک تربیتی

به گفته بورمن (2017)، رشد کودک در روانشناسی نه تنها به مباحث ژنتیکی و زیستی توجه دارد، بلکه تأثیر فرهنگ، اجتماع و محیط زندگی را هم در نظر می گیرد.

در طول سال ها، نظریه ها و مدل های مختلفی در رشته های مختلف روانشناسی، روی این شاخه تأثیر گذاشته اند و نگاه ما را به رشد کودک عمیق تر کرده اند.

تاریخچه مراحل رشد کودک در روانشناسی

مراحل رشد کودک در روانشناسی به عنوان یک حوزه علمی در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت.

در ابتدا، تمرکز اصلی این حوزه بر رشد ذهنی و یادگیری کودکان و نوجوانان بود. به عبارت دیگر، محققان سعی داشتند بفهمند که ذهن کودک چگونه رشد می کند و چگونه یاد می گیرد.

یکی از اولین افرادی که به بررسی مراحل رشد کودک در روانشناسی پرداخت، چارلز داروین بود. او در سال 1877 به مطالعه درباره روش های ذاتی ارتباط در نوزادان پرداخت.

کمی بعد از داروین، ویلیام پرایر، فیزیولوژیست معروف، در سال 1888 کتابی درباره توانایی های نوزادان نوشت که یکی از آثار اولیه در این حوزه محسوب می شود.

در دهه 1900 میلادی، افراد برجسته ای وارد این حوزه شدند و نظریه های ماندگاری درباره رشد ارائه دادند. از جمله:

  • زیگموند فروید (1923 و 1961) با نظریه روان تحلیلی
  • ژان پیاژه (1928) با نظریه رشد شناختی
  • اریک اریکسون (1959) با نظریه مراحل رشد روانی-اجتماعی
  • لو ویگوتسکی (1978) با نظریه یادگیری اجتماعی
  • جان بالبی (1958) با نظریه دلبستگی
  • آلبرت بندورا (1977) با نظریه یادگیری مشاهده ای

تا دهه 1920،مراحل رشد کودک در روانشناسی به بررسی رشد بزرگسالی و پیری هم گسترش یافت.

در سال های اخیر، این علم دامنه خود را حتی به رشد پیش از تولد یعنی دوران جنینی هم رسانده است. امروزه روانشناسی رشد کودک یک علم جامع در نظر گرفته می شود که تمامی مراحل زندگی انسان را شامل می شود.

4 نظریه و مرحله محبوب در روانشناسی رشد کودک

در روانشناسی رشد کودک، نظریه ها و مدل های متنوعی توسط روانشناسان برجسته ارائه شده اند که هر یک، زوایای متفاوتی از رشد انسان را مورد توجه قرار داده اند. این نظریه ها شامل ابعاد اجتماعی، هیجانی، رفتاری، دلبستگی، یادگیری اجتماعی و موارد دیگر می شوند. در ادامه با چهار نظریه تأثیرگذار در این حوزه آشنا می شویم:

1. نظریه سبک های دلبستگی جان بالبی

جان بالبی (1958) با تمرکز بر رشد اجتماعی کودکان، نظریه معروف دلبستگی را معرفی کرد. بالبی (1969) معتقد بود که نیاز به ایجاد دلبستگی، یک غریزه ذاتی در انسان هاست که برای بقا و رشد کودک ضروری است. این پیوند ذاتی، تضمین می کند که کودک توسط والد یا مراقب خود حمایت شود.

مراقبت مداوم و پایدار منجر به دلبستگی ایمن می شود. در مقابل، مراقبت ناپایدار و نامطمئن، موجب ایجاد سبک های دلبستگی ناایمن از جمله دلبستگی دوسوگرا، اجتنابی یا آشفته می شود.

یکی از نقدهای وارد بر این نظریه این است که به تأثیر گروه همسالان در رشد شخصیت کودک توجه کافی نکرده است.

2. نظریه مراحل رشد شناختی ژان پیاژه

ژان پیاژه، روانشناس فرانسوی، به شدت به نحوه تفکر و یادگیری کودکان علاقه مند بود. او چهار مرحله رشد شناختی را معرفی کرد که به ترتیب و در سنین مشخصی اتفاق می افتند:

  • مرحله حسی-حرکتی (تولد تا 2 سالگی): واکنش کودک به محرک های حسی و انجام حرکات ساده. در این سن، اگر شیئی از دید کودک خارج شود، کودک فکر می کند که آن شیء دیگر وجود ندارد.
  • مرحله پیش عملیاتی (2 تا 6 سالگی): کودک زبان را یاد می گیرد اما هنوز قادر به انجام عملیات منطقی و درک مفاهیم انتزاعی نیست.
  • مرحله عملیات عینی (7 تا 11 سالگی): کودک می تواند به طور منطقی درباره وقایع واقعی فکر کند ولی مفاهیم انتزاعی برایش دشوار است.
  • مرحله عملیات صوری (12 سالگی به بعد): تفکر انتزاعی و مهارت های استدلال پیشرفته شکل می گیرد.

پیاژه به عواملی مثل بلوغ زیستی و تعامل با محیط که بر سرعت رشد شناختی کودک مؤثرند، توجه کافی نداشته است. همچنین تفاوت های فردی می توانند پیشرفت هر کودک را متفاوت کنند.

3. نظریه رشد روانی-جنسی زیگموند فروید

زیگموند فروید با مشاهده بیماران خود که علائم جسمانی بدون علت پزشکی داشتند، نظریه تأثیرگذار مراحل روانی-جنسی را مطرح کرد.

طبق این نظریه، رشد کودک از طریق مراحل مختلفی انجام می شود که هر یک بر بخش خاصی از بدن تمرکز دارند. در هر مرحله، کودک با تعارض هایی مواجه می شود که نقش مهمی در رشد ایفا می کنند.

مراحل رشد روانی-جنسی شامل موارد زیر است:

  • مرحله دهانی: تمرکز بر دهان (مثلا مکیدن).
  • مرحله مقعدی: تمرکز بر کنترل دفع.
  • مرحله آلتی: تمرکز بر تفاوت های جنسی.
  • مرحله نهفتگی: کاهش انرژی جنسی و تمرکز بر مهارت های اجتماعی.
  • مرحله تناسلی: بازگشت انرژی جنسی و شروع روابط بزرگسالی.

فروید معتقد بود که اگر فرد نتواند به درستی از هر مرحله عبور کند، ممکن است دچار تثبیت در آن مرحله شود (مثلا جویدن ناخن یا وسواس تمیزی).

از انتقادات اصلی به این نظریه این است که فروید شخصیت را تقریبا فقط به دوران کودکی محدود می دانست و معتقد بود که تغییر شخصیت در بزرگسالی بسیار دشوار است.

4. نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا

آلبرت بندورا، روانشناس آمریکایی، نظریه یادگیری اجتماعی را ارائه کرد. بندورا معتقد بود شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل به تنهایی نمی توانند یادگیری انسان را توضیح دهند، زیرا برخی رفتارها بدون دریافت تقویت هم یاد گرفته می شوند.

طبق نظریه بندورا، مشاهده، الگوبرداری و تقلید از دیگران، نقش اساسی در یادگیری دارند. این یادگیری می تواند حتی از طریق تماشای فیلم یا شنیدن دستورات کلامی اتفاق بیفتد.

بندورا تأکید کرد که عوامل محیطی و شناختی به صورت همزمان بر رشد اثر می گذارند. با این حال، منتقدان معتقدند که بندورا به نقش عوامل زیستی و واکنش های سیستم عصبی خودکار کودکان توجه کافی نکرده است.

تیم تحریریه نی نی تینی متعهد به ارائه مفید ترین و قابل اعتمادترین اطلاعات، مقالات و راهنمایی های در زمینه بارداری و فرزند پروری است. ما در ایجاد و به ‌روزرسانی محتوای منتشر شده در سایت، به منابع معتبر متکی هستیم، موادری چون: سازمان‌های بهداشتی معتبر، گروه‌ های حرفه ‌ای پزشکان و سایر متخصصان، و مطالعات منتشر شده در مجلات معتبر. ما معتقدیم که همیشه باید منبع اطلاعاتی که می‌بینید را بدانید.

  1. positivepsychology.com

عناوین مقاله

این مقاله چقدر برای شما مفید بود؟

با رای دادن به آن، امتیاز به دست بیاورید!

امتیاز 0.00 از 0 رای

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها